صفحه نخست » آهنگسازان معاصر » کیاوش صاحب نسق
کیاوش صاحب نسق
آهنگساز و نوازنده
کیاوش صاحبنسق،سال ۱۳۴۷ در تهران متولد شد .
او آموختن پیانو را از سنین کم تحت نظر مربیان مختلف از جمله خانمها «هارطونیان»، «رضایی»، «شهسا» و آقایان «فرمان بهبود» (از موفقترین مدرسان پیانو سه دههی اخیر در ایران) و «فریدون ناصحی». آغاز کرد و بعد از آن به آموزش اصول آهنگسازی نزد «مهران روحانی ، محمد رضا درویشی» » و «علیرضا مشایخی» پرداخت .
صاحبنسق، آهنگساز و مدرس دانشگاه، در کنار آموزش موسیقی کلاسیک غرب به آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی نیز علاقهمند شد و ردیف موسیقی ایرانی را نزد «مسعود شعاری» و «حسین علیزاده » آموخت .
او در سالهای میانی دهه 70 به اتریش رفت تا به تکمیل آموزشها در مدرسه موسیقی گراتس بهعنوان دانشجوی رشته آهنگسازی و تئوری موسیقی بپردازد .
کسب آموزش از پروفسور «برت فورر» و دریافت درجهی دکترای آهنگسازی از دانشگاه هنر و موسیقی گراتس اتریش از جمله توفیقهای صاحبنسق به شمار میرود .
صاحبنسق بعد از اخذ درجه دکتری به تهران بازگشت و به تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداخت .
خلق آثار در سه دسته آهنگسازی برای پیانو، ارکستر و درمحدوده موسیقی الکترونیک و کامپیوتر از جمله تلاشهای خلاقه این آهنگساز به شمار میرود که آلبومهای «لالایی زیر آوار»،«…و اینجا در سکوت» و «لحظه ها» حاصل این کوشش است .
نگاه آهنگساز به "آگنوزی"
بعد از حدود 7 سال که از نوشتن قطعه ی آشنا پنداری (دژاوو) برای ابوا می گذشت ضرورت نوشتن اثری دیگر برای ساز بادی چوبی مثل فلوت که در آن با نگاهی متفاوت به پدیده های خاص مغز انسان – چه تندرست و چه بیمار – می پرداختم، بیشتر و بیشتر در من قوت می گرفت. سفارش انجمن فلوت ایران در قالب مسابقه ای که در آن سال در دانشگاه تهران برگزار شد من را بر آن داشت که این قطعه را برای داوطلبان شرکت در این مسابقه بنویسم چرا که نواختن یک اثر معاصر ایرانی برای فلوت جزو شروط شرکت در مسابقه ی فلوت در مرحله ی نهایی بود. در همان زمانِ نوشتنِ قطعه ی ابوا دغدغه ی درک صحیح معنای واژه ی دژاوو – آشناپنداری مرا مثل همیشه به این وا داشت که در گستره ی معنایی این واژه بررسی و جستجوی گسترده تر داشته باشم. آنجا با واژه های ژِِمِه وو(هیچکس ندیده) و آگنوزی برخورد کردم و همان جا بود که آگنوزی برای قطعه فلوت سالها بعد در ذهنم باقی ماند.
"آگنوزی" یا "ندانستگی" برایم وصف حال جهان امروز ما شد. جایی که آگنوزی بیش از یک ترفند "خود را به ندانستن زدن" در یک بحث و جدل معنا می کند و جایی که بیش از یک بیماری تجلی می کند که در آن بیمار کتمان هر آنچه را می شناخته می کند و هر جا مآمن و مأوای اوست را نمی شناسد چرا که در این دنیای اکنون ندانستن و به خاطر نیاوردن آنچه می گذرد بهترین تجویز زنده ماندن می شود...
آگنوزی _ ندانستگی با توجه به علاقه همیشگی و دغدغه های من به مقوله ی انعکاس زبان و گفتار در موسیقی شکل گرفت.
شروع نوفه وار اثر به عنوان هسته اصلی با شکل لکنت وار خود با ملغمه ای از اصوات بازدم و فرا نغمه های تولید شده ی فلوت به شکل توام آغاز می شود. این هسته با بخش گویش نجوا وار نوازنده حول چند واژه ای که از خرده گفتارها و واژه های یک شعر نا نوشته و معما وار است تشکیل آن عامل حرکتی و کنجکاوی را می دهد که شنونده را قرار است تا انتهای اثر نگه دارد. آهسته آهسته بدنه ی به شدت غربال شده ی ابتدای قطعه از سمت نجوا به گفتار موسیقایی تکامل پیدا می کند تا جایی که اصوات متعارف فلوت شکلی آهنگین تر پیدا می کنند و به شکلی تو در تو فراز و نشیبی از یک روایت موسیقایی را بیان می کنند. بخش گفتار و نجوای قطعه اما کماکان و شکوه کنان در لا به لای این فراز و نشیب به همان بیان معما گونه ی موجز با واژه ها می پردازد و جایی که سکوت باید سرشار از ناگفته ها باشد نیم گفته ها و ابهام گویی ها همان تامل در زمان را باید بسازد تا با آن وحدت اثر به شکل ایده آلش نزدیک شود. از این نظر شاید قالب "ندانستگی" به یک ترجیع بند یا روندویی نزدیک شود که در آن ذکراین دریغ ها و شکوه ها بند تکرار این دور بی پایان ماست...
"ندانستگی" به واسطه ی استفاده موجز از تمهیدهای اجرایی معاصر در فلوت می تواند به عنوان اثری که نوازنده را با تمام این چالش های آشنا و درگیری می کند اثری مناسب برای یک مسابقه ی فلوت باشد. اجرای درخشان مهرداد غلامی و پویان فرزین در همان فصل مسابقه و اجراهای بعدی مهرداد غلامی چه در این مجموعه و چه در کنسرت ورن با اجرای منتخبی از آثار من نشان داد که "ندانستگی" می تواند لایه های درونی تر معنایی و اجرایی را هنوز به نمایش بگذارد که توسط تعمق در اثر و پرورش مهارت های نوازندگی درخشان امثال مهرداد غلامی کشف و اجرا گذاشته می شوند.
8:25 دقیقه
12 مرداد 1393
کیاوش صاحب نسق